جدول جو
جدول جو

معنی لاف زدن - جستجوی لغت در جدول جو

لاف زدن
خودستایی کردن، دعوی زیاده از حد کردن، برای مثال دوست مشمار آنکه در نعمت زند / لاف یاری و برادرخواندگی (سعدی - ۷۱)
تصویری از لاف زدن
تصویر لاف زدن
فرهنگ فارسی عمید
لاف زدن
خودستایی کردن: این لافی نیست که میزنم و بارنامه نیست که میکنم بلکه عذری است که بسبب این تاریخ میخواهم، دعوی باطل کردن: برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن، (سنائی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لاف زدن
((زَ دَ))
خودستایی کردن غیرواقعی
تصویری از لاف زدن
تصویر لاف زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دست بچهره و اعضای بدن زنی کشیدن ملاعبه لاسیدن، ملامسه کردن و ملاعبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سرخه زدن به ناخن مالیدن لاک. یا لاک زدن ناخن. لاک را روی ناخن مالیدن، اندودن ناخن به لاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیف زدن
تصویر لیف زدن
نرمه زدن بالیف و صابون (خود یا دیگری را) شستن
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن ناف نوزاد: بوصفش خردبست نقش ضمیرم بمدحش زد اندیشه ناف زبانم. (طالب آملی بها) یاناف کسی را بر چیزی یا صفتی بریدن (زدن)، بودن چیز یا صفت در ضمیر و فطرت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاف زدن
تصویر گاف زدن
((زَ دَ))
خراب کردن، خیط کاشتن، گند زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاس زدن
تصویر لاس زدن
((زَ دَ))
لاسیدن، در آغوش کشیدن و بوسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیف زدن
تصویر لیف زدن
((زَ دَ))
با لیف و صابون خود را شستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاس زدن
تصویر لاس زدن
از پی ماده رفتن حیوان نر
دست به گونۀ زن یا دختری کشیدن، لاسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
Varnish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
покривати лаком
دیکشنری فارسی به اوکراینی
лак लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
เคลือบเงา
دیکشنری فارسی به تایلندی
বার্নিশ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لاف زن
تصویر لاف زن
آنکه لاف بزند، خودستا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاف زن
تصویر لاف زن
خودستا متکبر: هر خرامنده بکبر لاف زن خویشتن ستای، مدعی باطل
فرهنگ لغت هوشیار